سفارش تبلیغ
صبا ویژن
مزارشهدا
با هر آدمى دو فرشته است که او را مى‏پایند و چون قدر الهى رسد بدان واگذارش نمایند ، و مدت زندگانى که براى انسان است چون سپرى وى را نگهبان است . [نهج البلاغه]
>>من و دوستم ( چهارشنبه 86/1/22 :: ساعت 10:24 صبح)

با نگاه اول وقتی شما عکس یه مرد رو با دو تا بچه ببینین چی تصور می کنین؟ منم فکر کردم عکس یه شهید با بچه هاشه که احتمالا دوقلو هستند!
.
.

.
عکس آقا رو با انگشتش نشون داد و گفت: می شناسی؟
گفتم: نه!!
گفت: آقای شکاری! دور میدون شهرداری مغازه ی...
- دوباره زیر عکس رو نگاه کردم! اسم دو نفر نوشته شده بود! شهدای ما در واقع دو تا بچه ای بودن که بغل آقای شکاری بودند!

 

رفتم سراغ پرونده شون؛
پدر محمدرضا می گفت: نمی دانم سال 42 بود یا سال 41. خانم همسایه مان خواب دید که ایران جنگ شده و ایشان و همسر بنده هر کدام یک شمشیر دست گرفته اند و سر سفره ای نشسته ایم...
اردیبهشت سال 42 محمدرضا و تیرماه همان سال علیرضا به دنیا آمدند.
علیرضا و محمد رضا که برادر رضاعی هم نیز شده بودند در کنار هم  بزرگ شدند...
آن روزها پدر محمدرضا کفاش بود .کم شدن و گاهی گم شدن اسپری هاش براش سئوال شده بود. یک شب صدایی در حیاط توجهش را جلب کرد. آرام بیدار شد و محمدرضا را دید که از خانه بیرون رفت. دنبالش رفت و وقتی پسر اسپری به دست و شعارهای روی دیوار را دید، به رازی پی برد که مدتها این پدر و پسر را همکار کرد!!!!!
جنگ آغاز شده بود. علیرضا آرام و قرار نداشت؛ تک پسر خانواده بود و هفت خواهر داشت، اجازه گرفتن برایش سخت شده بود؛ به مادرش گفت: اگر به من اجازه ی رفتن به میدان جنگ را ندهید روز قیامت جلوی خانم فاطمه زهرا سلام الله علیها را به خاطر تو و جلوی پیامبر علیه السلام را به خاطر پدرم می گیرم و به آنها می گویم: من می خواستم به یاری فرزند شما بروم ولی اینها اجازه ندادند...

با خودم گفتم: جرات می خواست اجازه ندادن!!!!!

هجده سال داشتند و دانش آموز سال سوم تجربی!!! نمی دانم کی اعزام شدند اما تاریخ شهادتشان را...
مرداد سال 60 هر دو در منطقه ی مریوان و با فاصله ی چند روز شهید شدند! روزهای ماه رمضان...
و حالا نیز سالهاست هر دو در مزار شهدای امامزاده عبدالله گرگان به یاد سپرده شده اند! ماندند و ما رفتیم و چه با شتاب!
التماس دعای فراوووووووووووووووون


  نوشته های دیگران ()
 
فهرست ها
 RSS 
خانه
ارتباط با من
درباره من
پارسی بلاگ

بازدید امروز: 6
بازدید دیروز:  2
مجموع بازدیدها:  169680
منوها
» درباره خودم «


مزارشهدا
مدیر وبلاگ : من و دوستم[43]
نویسندگان وبلاگ :
شهید گمنام
شهید گمنام (@)[6]


سلام. من یکی دیگه ام! و دوستم رو خداییش خودم هم اسمشو نمی دونم. مگه چیه؟ تا حالا نشده اسم یکی از دوستاتو ندونی؟ من و دوستم هر پنجشنبه با هم قرار داریم. مزارشهدای گمنام. من عوض شده! هر کی می خواد بیشتر از این بدونه، یه سر به شناسنامه بزنه! یا حق

» آرشیو مطالب «

روزهای آغاز
دربست تا بهشت
دوکوهه السلام...
تابوت دلم
یه نامه ی خصوصی
هانی
شهید عید قربان
مامان من اومدم
مهمونی امام حسین
جغرافیای بی رنگی، هلاء
عزاداری من
آقا بهرام و شهید کشوری
من و دوستم
دوقلوها
زمستان 1386
پاییز 1386
تابستان 1386

» لوگوی وبلاگ «


» لینک دوستان «

** طرح ولایتی ها**
کلرجی من
جامانده
انا مجنون الحسین
یگان م.ن.ف آقا سید علی دامت برکاته
یه امل مدرنیسم نشده
آبدارخانه
عبدالفاطمه
مبادا روی لاله پا گذاریم
به یاد او
ترنه
مقالات کامپیوتری آقا جواد
لطایف کلام الله
برای آخرت
سفره ی اذون
خاطرات باور نکردنی یک حاج آقا
من او
یادداشت های فرزند زمین
نجوای شبانه
پیک سحری
نق نقو
عشقولانه
مثل خدا
با سید علی تا فتح قدس و مکه
سوزن بان
شقایق سبز
هیئت حضرت ابالفضل لاهیجان
همت و دیگر هیچ
شهدا شمع محفل بشریت اند
گل نرگس
سایت یا مهدی
بهاییت و سیاست
دنیای سه خواهر
لیله القدر
سیاست
سلام آقا
خانه ی اسلام
بندیر
پایگاه بسیج کتابدار
طلبگی و دنیای عشق
یاران ناب
اسوه ی حسنه
ظهور عشق
بی یار
دختر مردی به رنگ پرتقال
رها جون
آلاله ها
پاسداران
وبلاگ علی آقا
وبلاگ آقا مرتضی (خانه ی اطلاعات)
دکتر
یه همقطار- پرواز بی انتها
یه همقطار- پرواز در ملکوت
یه همقطار- آقا مظاهر
یه همقطار- صالحه جون
ساقی میکده
ولایت عشق
بازی بزرگان
سایت محمد رضا آقابیگی
مذهبی
هوادارن پارسی بلاگ
شهید سید محمد شریفی
روزی تو خواهی آمد
اموزش . ترفند . مقاله . نرم افزار
پیامبر اعظم(صلی‏الله‏علیه‏وآله‏وسلم) - The Holy Propht -p.b.u.h
ترفندهای کامپیوتری و ویروس و کد جاوا
بچه دانشجو ! (معروف به موجی جون !)
پاک دیده
السلام علیک یا صاحب الزمان
کلبه احزان
حجاب
حرفای خودمونی من
گل نرگس مهدی فاطمه(س)

» لوگوی دوستان «







» آهنگ وبلاگ «


» وضعیت من در یاهو «

یــــاهـو